پرواز پرستو
داستان زیبا درمورد شیطان و انسان آگاه مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. را عوض کرد و راهی خانه خدا شد. تاحالا چند دقیقه ای با خودش درمورد خودش زندگیش فکر نکرده بود پس از دقیقه ای تامل به این نتیجه رسید که اصلا نمیدونه دقیقا داره چی کار میکنه داره زندگی میکنه با چه هدفی . زندگی زیبایی که بعد از زندگی توی یه کره گرد برای خودش تصور میکرده یا چیز دیگه ای هم فراتر از اون هست فراتر از کره فراتر از همه چیزهای که توی ذهنش نقش بسته زندگی یعنی آب . ادامه مطلب... به نام خالق دعا منبع: bachehayeghalam.com ( مناجات با خدا از شهید چمران )
لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،
خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و
در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش
تو مرا عشق کردی که در قلب عشاق بسوزم
تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم
تو مرا آه کردی که از سینه ی بیوه زنان و دردمندان به آسمان صعود کنم
تو مرا فریاد کردی که کلمه ی حق را هر چه رسا تر برابره جباران اعلام نمایم
تو تار و پود وجود مرا با غم و درد سرشتی
تو مرا به آتش عشق سوختی
تو مرا در توفان حوادث پرداختی , در کوره ی غم و درد گداختی
تو مرا در دریای مصیبتو بلا غرق کردی
و در کویره فقر و هرمان و تنهائی سوزاندی.
خدایا ... تو به من
پوچی لذات زود گذر را نمودی
ناپایداری روزگار را نشان دادی
لذت مبارزه را چشاندی
ارزش شهادت را آموختی
خدایا
تو را شکر میکنم
که از پوچی ها و ناپایداریها و خوشیها و قید و بندها آزادم نمودی
و مرا در توفانهای خطرناک حوادث رها کردی و در غوغای حیات در مبارزه ی با ظلم و کفر غرقم
نمودی و مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی.
فهمیدم : سعادت حیات در خوشی و آرامش و آسایش نیست
بلکه در درد و رنج و مصیبت و مبارزه با کفر و ظلم
و بالاخره شهادت است.
Design By : Pichak |